سه‌شنبه ۶ آذر ۱۴۰۳ |۲۴ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 26, 2024
شهید مطهری

خبرگزاری حوزه /یکی از مهمترین منابع فرهنگ و اندیشة نظام مقدس جمهوری اسلامی، آثار ارزشمند استاد شهید مرتضی مطهری(ره) است. بازخوانی اصول حاکم بر اندیشه و آثار آن اسلام شناس والامقام، به ویژه در سالی که رویکرد نظری به مبانی فرهنگی اهمیت دوچندان یافته، برای شناخت مسیر و تحقق برنامه ها ضروری است.

 

معنى سعادت و مفاهیم مرتبط

مهمترین موضوع مورد علاقه بشر و هدف از همه تلاشهای او، سعادت و خوشبختی اوست. این موضوع نیز همچون بسیاری مفاهیم دیگر، در اولین نگاه استاد مطهری مورد تحلیل و تبیین قرار می­گیرد و ایشان به نظرات مختلفی که در باب «سعادت» گفته شده است چنین اشاره می­کنند: (مطهری، 1377، ج‏7، صص 53 تا60)

 

سعادت

یعنی

حیث

شقاوت

حیث

رابطه

آسایش

عدم رنج

عدمی

رنج

وجودی

شقاوت ملکه و سعادت عدم آن است

سرور

لذت و خوشی

وجودی

عدم لذت

عدمی

سعادت ملکه و شقاوت عدم آن است

سرور

لذت و خوشی

وجودی

رنج

وجودی

تضاد

 

 

نتیجه بحث استاد را می­توان به این ترتیب دسته­بندی نمود:

  1. سعادت صرفاً امری عدمی نیست.
  2. در میان مفاهیم وجودی نمی­توان «لذّت» را مترادف سعادت دانست چون جنبه مادی و حیوانی آن غالب است.
  3. «سرور» نیز تنها به آن حالت خاصّ خوشى گفته مى‏شود كه از علم و اطلاع به وجود عامل آن در گذشته يا حال يا آينده پيدا مى‏شود؛ يعنى تابع تصور موجبات لذت و رنج مى‏باشند نه واقعيّت آنها.
  4. رضايت ناشی از نیل به آرزوست و آرزو تابع ميزان علم و اطلاع به موضوعات لذّت­بخش و توقّع و انتظار از آنهاست.

در جدول ذیل مهمترین تفاوتهای لذت و سعادت را مرور می­کنیم:

 

مفهوم

ناشی از

عامل

منشأ

زمان

معیار تشخیص

لذت

مطبوع بودن

جزئی و واحد

غالباً جسمی

حال

غریزه

سعادت

مصلحت بودن

مجموعه عوامل

جسمی و ورحی

حال و آینده

عقل

 

با توجه به مثالهایی از قبیل خوردن چربی و شیرینی برای افراد چاق، تفاوت این دو مفهوم کاملاً روشن می شود چرا که ممکن است کاری مطبوع و لذت بخش باشد اما در مجموع، کاری عاقلانه و موجب سعادت به حساب نیاید.

رابطه عقل و سعادت

حال که مشخص شد معیار تشخیص سعادت عقل است و انسانها به کمک عقل خود سعادت یا شقاوت را می­فهمند، این مسأله مهم مطرح مى‏شود كه آيا عقل انسان براى تشخيص صحيح سعادت كافى است و يا سعادت آنقدر مبهم و پيچيده است كه از ماوراء عقل (يعنى هدايت وحى) بايد معرفى شود؟

این مطلب را در ادامه بررسی خواهیم کرد اما قبل از آن لازم است نظریه معروف ارسطو را نقل کنیم که گفته است: «هر كسى فطرتاً و طبيعتاً طالب سعادت خويش است»

مسلماً عقل انسان او را به سوی سعادت می­راند و کمال زندگی او را در کسب مجموعه عواملی می­داند که در دراز مدّت مصلحت جامع او را به دنبال داشته باشد، اما این سؤال مهم مطرح است که آیا این سطح از قوه عاقله در همه انسانها به صورت بالفعل وجود دارد؟ یا فقط در فطرت آنها قوه ای نهاده شده که می­تواند به فعلیت نزدیک شود و سپس آثار و قضاوتهای خود را محقق کند. استاد مطهری نظر دوم را می­پذیرند به این معنی که انسان تا وقتى كه قوه عاقله صد درصد بر غرائزش حكومت نكند، طالب و تابع لذت است. انسانهاى عقلى و مسلّط بر غرائز كه نقشه كلّى در زندگى براى خود دارند و لذتها و رنجها را با همه عواقب و نتايج آن در نظر مى‏گيرند طالب واقعی سعادتند و الا نمی­توان هر انسانی را بالفعل در مسیر سعادت و پویای آن دانست. چون «سعادت» يك مفهوم عقلى است نه يك مطلوب غريزى.

راه سعادت

اما این که راه رسیدن به سعادت چیست مهمترین پرسش بشر بوده و هست. طبعاً با تفاوتهایی که بین انسان و حیوان وجود دارد می­توان دریافت که انسان نمی­تواند مانند حیوانات، تنها با پیروی از غریزه، راه خود را پیدا کند. آزمون و خطا نیز راه به جایی نمی برد چون نتیجه بخشی واقعی برنامه ها درجهان دیگر مشخص خواهد شد. پس باید برنامه ای برای سعادت بشر تدوین شود که قطعاً طرح و تنظيم آن، فرع بر شناخت انسان با تمام استعدادها، توانایی ها و خطرات پیش روست، زيرا سعادت از شكفته شدن استعدادها و بروز و ظهور و فعليت يافتن قوه ها پيدا مى شود.

از سوی دیگر جهان آخرت و عوالم غیر مادی توسط هیچ انسانی تجربه و بررسی نشده است تا بتوان نیازهای آن را در برنامه سعادت لحاظ نمود. اینجاست که ضرورت وجود دین، و پیروی از آن به عنوان تنها برنامه سعادت مشخص می شود. (همان، ج‏7، ص 56)

نقش دین در منظومه فکری استاد مطهری بقدری قوی و حیاتی است که با همة تسلط و احاطه­ای که بر قواعد منطقی و مسائل فلسفی داشت، افراد ساده ولی متدیّن را به فلاح و رستگاری نزدیک­تر می­دانست و می­فرمود: بسيار ديده مى شود كه افرادى كم اطلاع و ساده ضمير كه خود را تسليم طرح انبياء كرده اند بدون آنكه كاملا به مزاياى آن پى برده باشند آن اندازه از سعادت بهره مند مى باشند كه يك صدم آنرا يك نفر ديگر كه مدعى دانش است دارا نيست زیرا این با شمع كم فروغ دانش خود مى خواهد اين بيابان بی­كران را بپيمايد و سر گشته به اين سو و آن سو مى دود. (همان، ج‏7، ص 79)

عوامل سعادت

در این بحث چند مطلب مبنایی وجود دارد:

اولاً، آيا سعادت وجود حقیقی دارد يا صرفاً نظری و تخیّلی است؟ عدّه ای با بدبینی تمام، وجود سعادت را منکر شده هرآنچه در این راستا ادعا می شود، خواب و خیال می­دانند.

ثانياً، آيا تأمين كننده سعادت بشر فقط يك چيز است يا مجموع امورى بايد دست به دست يكديگر بدهند تا سعادت بشر تأمين گردد؟ از آنچه در باب تعریف سعادت گذشت مشخص شد که سعادت جنبه فراگیر دارد، هم از جهت موضوع، هم عوامل و هم میزان و زمان تأثیر آنها.

ثالثاً، آن عامل يا عوامل را در بيرون از وجود خود بايد جستجو كرد و يا بايد هر كسى «از خود بطلبد هر آنچه خواهد كه در خودش است»؟ جمعی از فلاسفه یونان (کلبیون) و گروهی از مکاتب شرقی (مانند بودا) عوامل سعادت را صرفاً درونی می­دانند و در برابر آنها فلاسفه مادّی­گرا سعادت انسان را منحصر در بهره­مندی تام و تمام از لذّات بیرونی می­شمارند. جمع دیگری همچون ارسطو راه اعتدال در پیش گرفته و عوامل سعادت را به سه دسته روحی، جسمی و خارجی تقسیم کرده­اند. همین دیدگاه مورد تأیید استاد مطهری قرار گرفته است. (همان، ج‏7، ص 68)

رابعاً، آيا میزان تأثیر این عوامل به یک اندازه است؟ به نظر می­رسد انسان هرقدر بدوی­تر و نگاه او سطحی­تر باشد، ابتدا به عوامل خارجی توجه دارد (مانند ثروت) سپس به عوامل جسمی (مثل سلامتی) و در آخر متوجه عامل روحی می­گردد (مانند اخلاق) اما همه تلاش مصلحان و مربّیان بشر این بوده که توجه او را به عوامل مؤثرتر منعطف کنند که دقیقاً عکس این نگاه سطحی است یعنی ابتدا عوامل روحی سپس مادی (جسمی و خارجی)؛ زیرا عوامل روحى اگر به حد كمال برسند تا حد زيادى قادرند رنج ناشى از فقدان عوامل مادى را از بين ببرند امّا عوامل مادى ولو به حد كمال برسند قادر نيستند جانشين عوامل روحى گردند.

به همین جهت است که مصلحان و مربّیان معنوی همواره تلاش داشته و دارند که وجود و تأثیر فوق العادة کانونهای لذّت روحی را به انسان معرفی کنند و هم­زمان، از پرداختن بیش ازحدّ به سایر عوامل جلوگیری کنند. (همان، ص71)

متغیر یا ثابت؟ مطلق یا نسبی؟

در مورد مفاهیم بسیاری از جمله سعادت، این سؤال مطرح می­شود که آیا در گذر زمان ثابت هستند یا با تغییر شرایط، دستخوش تغییر می­گردند؟ همچنین آیا در شرایط متفاوتی که افراد بشر یا یک شخص واحد پیدا می­کند، آیا سعادت یا شقاوت بودن یک موضوع، تفاوت پیدا می­کند؟ به دیگر بیان آیا سعادت مطلق است یا نسبی؟

به نظر می­رسد جواب سؤال دوم، راه حل سؤال نخست نیز خواهد بود. عده­ای برای این که اثبات کنند سعادت نسبی است اموری را مثال می­آورند که در عین سعادت بودن برای یک نفر، بدبختی و اندوه دیگران را به همراه دارد مثل پیروزی در مسابقه یا وصال به یک معشوق. یا اموری که برای عده­ای کمال مطلوب است اما دیگران هیچ انگیزه­ای نسبت به آن ندارند مثل کشف یک مسأله علمی برای دانشمندان یک رشته خاص یا فراهم شدن اسباب و مقدمات برای اصحاب مشاغل مختلف که می­بینیم برای دیگران مایه سعادت به حساب نمی­آید.

اما استاد مطهری (ره) این ادعا را با تحلیل عوامل سعادت جواب می­دهند؛ به این صورت که اگر هر عامل را به صورت کلی و برای هر شخص به طور مستقل در نظر بگیریم، چنین تفاوتهایی ایجاد نمی­شود و اگر دستیابی به مطلوب واقعی، سعادت است برای هر انسانی در هر زمان و مکان، سعادت است. البته این نکته نیز نباید فراموش شود که افراد مختلف از آن جهت كه تفاوتهايى در استعدادها دارند و مصالح و کمالات بالقوه متفاوتی در هریک وجود دارد، سعادتهاى متفاوتى دارند. (همان، ج‏7، صص 71- 76)

منبع:

مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1377

سیدمحسن طباطبایی[1]

 

 

 



[1] استاد سطح3 حوزه، admin@nasimemotahar.com

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha